فمینیسم پست مدرنیستی و جنبش نوین رهائی زن در ایران

حمید تقوایی

سخنرانی حمید تقوایی در سمینار “زنان، انقلاب زنانه و جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی”، ۸ دسامبر ۲۰۱۸

موضوع صحبت من نقد پست مدرنیسم از زاویه رهائی زن و نقشی است كه انقلاب آتی ایران در جنبش نوین رهایی زن نه فقط در ایران بلكه در مقیاس جهانی ایفا میکند.

میدانید كه ستم بر زن، بی حقوقی زن، و کلا  تبعیض جنسیتی مساله ای بین المللی است و حتی در پیشرفته ترین کشورهای باصطلاح مهد دمكراسی و صنعتی غرب هم اینرا می بینید. آخرین نمونه  جنبش  me too در آمریكا است. تبعیض جنسیتی همه جاهست. ممكن است در کشورهای غربی از نظر قانونی و حقوقی تبعیض چندانی بچشم نخورد- که تازه در این سطح هم میشود به مزد برابر در مقابل  كار برابر، كه هنوز حتی در كشورهای غربی برسمیت شناخته نشده، اشاره کرد. ولی اساس مساله در هر حال اقتصادی-اجتماعی- فرهنگی است و باید از ریشه حل بشود.

در ایران بیحقوقی زن بیداد میکند و اصلا قابل مقایسه با کشورهای دیگر نیست. در جمهوری اسلامی بی حقوقی و تبعیضات فاحشی که در ابعاد قانونی، دولتی، رسمی و علنی علیه زنان اعمال میشود بیسابقه است. اولین سوال این است كه این از كجا آمده؟ چرا اینطورست؟ در یک سطح سیاسی جواب این است كه جمهوری اسلامی یك حكومت مذهبی و ماهیتا ضد زن است و بی حقوقی زن را بعنوان ابزارسلطه خود، سلطه رژیم اسلامی سرمایه در ایران بر توده مردم، بکار گرفته است. اما در یک سطح پایه ای تر این سئوال مطرح میشود که این جنبش اسلامی از كجا سر برآورده و چطور به قدرت رسیده است؟

ریشه مساله این است كه جریانات حاكم چه احزاب، چه دولتها و چه حتی جنبشها و گرایشات مختلف راست و حتی لیبرال چپها و فمینیسم سنتی، دیگر توان پاسخگویی به مساله زن را در هیچ جای دنیا ندارند. همانطور كه توان پاسخگویی به هیچ نرم مدرن و پیشرو و انسانی را ندارند. اینجا باز بحث پست مدرنیسم بنظر من وارد میشود. من در بحث های متعددی توضیح داده ام كه چطور پست مدرنیسم از آخرین ذره های ترقیخواهی، انسانیت، پیشرفت، تجدد، مدرنیسم و مدنیت كه یك موقعی شاخص لیبرالیسم بورژوازی و دمكراسی بورژوایی بود، زمانی پرچم بورژوازی در مقابل قرون وسطا بود، تهی شده است. در تحلیل نهائی بر متن و بخاطر این پارادایم پست مدرنیستی است که زن در ایران به موقعیت قرون وسطا تنزل داده میشود.  جمهوری اسلامی همان رفتاری را با زن دارد كه مثلا در قرون وسطا در اروپا داشتند و در ایران نیز در عهد صفویه و یا قاجار برخورد حکو مت به زنان چیزی شبیه همین بود.

پست مدرنیسم در واقع پیشامدرنیسم است، بعد از مدرنیسم نیست، ماقبل مدرنیسم نیست. پست مدرنیسم یعنی بازگشت به عقب. یعنی رجعت از مدرنیسم به نرم ها، قوانین، فلسفه سیاسی، فلسفه اجتماعی قرون وسطایی. مساله زن در ایران بهترین نماد این قضیه است. در تحلیل نهایی و در یک چهارچوب عمومی موقعیت امروز زن در ایران شاخصی از این است كه از نظر بین المللی زن در چه موقعیتی است. این همراه میشود با یك فمینیسمی كه در دفاع از زن اسلامی حجاب سر می كند. به خودش میگوید فمینیست و طرفدار مسجدسازی در شهرهای اروپایی است، به خودش میگوید فمینیست و قتلهای ناموسی را نادیده میگیرد و از آنها میگذرد و میگوید این جزو “فرهنگ خودشان” است. به خودش میگوید فمینیست ولی خواستارآنست که در کانادا قوانین اسلامی در امور خانواده برای فراریان و پناهندگان از جوامع اسلامزده بدست دادگاههای شریعه اجرا شود. در کانادا ما جلوی این عَلَم کردن دادگاههای اسلامی  ایستادیم و آنرا عقب راندیم. هیچ لیبرالی در آن صحنه نبود، هیچ دمكراتی در آن صحنه نبود. هر كسی كه اندك بویی از انقلاب كبیر فرانسه برده بود باید مقابل آن می ایستاد، ولی قضیه برعكس بود. هر چه باصطلاح فمینیست تر و هر چه ظاهرا لیبرال چپ ترند، بیشتر كنار اسلام سیاسی می ایستند. در احزاب سیاسی هم همین طور است. راست فاشیست از موضع راسیستی علیه اسلام سیاسی است ولی چپ بورژوازی در كنار اسلام سیاسی ایستاده است. فمینیسم هم یك حلقه ای، یك موزائیكی، از این تصویر است و اینها موقعیت زن را در چنان سقوط داده اند كه از  قوانین قرون وسطایی كه  در ایران پیاده میشد دفاع می كنند و در خود غرب به ارتجاع اسلامی آوانس میدهند. نه تنها نسبت به بیحقوقی مفرط زنان در جوامع اسلامزده اعتراضی ندارند بلكه میخواهند قوانین ضد زن اسلامی در امور خانوادگی را از ریاض وتهران و کابل وارد کنند و در لندن و پاریس و تورنتو پیاده كنند.

این گرایش و فلسفه سیاسی پست مدرنیسم خوانده میشود و این فلسفه چپ بورژوازی است. طنز تاریخ اینجا است. راست افراطی میگوید پناهندگان از جوامع اسلامزده اصلا  آدم نیستند، اینها جهان سومی هستند و باید بریزیدشان به دریا. اما چپ بورژوازی هم كه خیلی ادعای لیبرالیسم و آزاد منشی دارد میگوید به قتلهای ناموسی تخفیف بدهید. مدعی است اگر در قوانین خودمان برای یك مسیحی  ساكن یا زاده اروپا که مرتکب قتل ناموسی میشودحکم سنگینی داریم، در مورد آنکسی که از سوریه آمده و به اینجا پناهنده شده و دخترش را کشته چون دوست پسر داشته قضیه فرق میکند. به او باید تخفیف داد و یا حتی جرمش را نادیده گرفت چون فرهنگ و مذهب دیگری دارد! این را مقایسه كنید با مبانی جامعه مدنی، با یك شهروند یك قانون، با اصلیك کشوریك قانون و هر كس در مقابل قانون برابر است. از اینها خبری نیست.

این وضعیت از نظر سیاسی ترجمه شده به روی کار آمدن حکومت ضد زن جمهوری اسلامی در ایران. بنظر من جمهوری اسلامی بر دوش یك فلسفه و یك جهان بینی و یك جهتگیری عمومی پست مدرنیستی بقدرت رسید. صرفا اینطور نبود كه در كنفرانس گوادلوپ دولتهای غربی تصمیم گرفتند و جمهوری اسلامی را روی کار آوردند. یك فضای عمومی سیاسی و یک پارادایمی بود، یك نحوه تفكری بود كه معتقد بود جامعه ایران اسلامی است و نرمها واستانداردهای تمدن غربی در مورد آن صدق نمیکند.

هنوز هم میگویند جامعه ایران اسلامی است، خاورمیانه اسلامی است و اسلام سیاسی ریشه در فرهنگ مردم دارد. داعش و جمهوری اسلامی ظاهرا دو شاخه متفاوت از اسلام هستند و جنگ شان عقیدتی است یعنی بخاطر این است كه یكی سنی است و یكی شیعه. ١٤٠٠ سال بود كه این سنی ها و شیعه ها در سوریه و عراق و ایران در کنار هم زندگی میكردند و از تروریسم اسلامی و جنبش اسلام سیاسی خبری نبود. میدانم كه در عهد صفویه و خلفای عباسی مذهب پرچم جنگهای زیادی بود اما وضعیت امروز ادامه آنها نیست. با هم می جنگیدند اما در تاریخ مدرن صد ساله اخیر پدیده ای نظیر داعش یا جمهوری اسلامی نداشتیم. امروز اینها افسار گسیخته اند و بجان مردم افتاده اند. چرا؟ پست مدرنیستها به فرهنگ و عقاید رجوع میکنند: شیعه در برابر سنی و تمدن اسلامی در برابر تمدن غرب!  دو فرهنگ، دو تمدن. جنگ تمدنها! توحشی که اساسا بخاطر سیاستهای پست مدرنیستی بورژوازی سر بر آورده را بپا ی فرهنگ مردم قربانی این سیاستها می نویسند!

این اوج تعفن و گندیدگی و منجلابی است كه بورژوازی امروز به جهان تحمیل كرده است و اولین قربانی هایش زنان هستند. و به همین خاطر قدرت جنبش رهایی زن و قدرت زنان یك نیروهای اساسی زدن زیر این اوضاع است.

ما چرا میگوییم انقلاب آتی ایران زنانه خواهد بود؟ و یا بعبارت بهتر چرا انقلاب سوسیالیستی در ایران زنانه خواهد بود؟ این فقط به این دلیل نیست كه زنان در صف مقدم و خیلی شجاع هستند، فقط به این خاطر نیست که زنان، از روز اول که علیه حجاب بلند شدند تا به امروز، در جلوی صف در برابر جمهوری اسلامی ایستاده اند. همه اینها درست است. ولی جنبه مهمتر اینست که جنبش رهائی زن کل زن ستیزی بورژوازی پست مدرنیستی را بچالش میکشد.

اساس مساله اینست که در تفکر و فلسفه سیاسی سرمایه داری امروز مساله تبعیض جنسیتی تماما کنار گذاشته شده. ریشه مساله سرمایه داری در عصر پست مدرنیسم است. بینش و دکترینی که حتی نمی گوید زن هندو را نباید با شوهرش فوت شده اش سوزاند. كه زن نیجریه ای كه بیوه میشود جزو املاك خانواده شوهر نیست. اعتراضی به این ندارد که زن نیجریه ای نه تنها هیچ ارث و میراثی نمیبرد بلکه خودش به مالکیت  پدرشوهر و برادر شوهر در می آید. اینها دارد هر روز اتفاق می افتد. آیا این روی میز فمینیست هاست؟ روی میز دمكراتها است؟روی میز لیبرال ها است؟ روی میز حتی كمونیسم سنتی است؟ خیر! رو میز كمونیسم كارگری است. و وقتی ما بر ستمکشی زن تاکید میکنیم میگویند كارگر یادتان رفت. پاسخ ما اینست که نقد بیحقوقی زن  عمیقترین نقد به بورژوازی دنیا است. فقط كارگر میتواند زن را آزاد كند. فقط سوسیالیستها میتوانند زن را آزاد کنند. فمینیسم غیر سوسیالیستی نداریم. من در سخنرانی بمناسبت سالگرد حزب هم گفتم آزادی غیر سوسیالیستی نداریم، تمدن غیرسوسیالیستی نداریم، جامعه مدنی غیر سوسیالیستی نداریم، مدنیت غیر سوسیالیستی نداریم. میگوئید نه، ترامپ را نگاه كنید؛ میگوئید نه، اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی را ببینید. دولتها و جنبش  باصطلاح لیبرال- چپی را ببینید که  قتل های ناموسی را نه در ایران بلکه در خود پایتخت های اروپائی به اسلامیسم می بخشد. میدانم منافع اقتصادیشان اینطور ایجاب میکند. اما این یك سطح قضیه است، یک سطح سیاسی- اقتصادی و اولین برخورد به مساله این است. اما این منافع اقتصادی امروز با دکترین پست مدرنیسم تئوریزه و تبیین و توجیه شده است. بورژوازی رسما و علنا از  تمدن و مدنیت دست شسته و منافع عمیق اقتصادی اش و اقتصاد سیاسی این دوره ایجاب می كند كه آدمها را در هویت های محلی، مذهبی، قومی، ملیتی و منطقه ای خودشان بچپانند و به آن عنوان بشناسانند. اولین و بیشترین قربانی این دیدگاه زن است. زن در كشورهای اسلام زده و زن در همه كشورها.  به همین خاطر چالشی كه ما در ایران داریم، مبارزه ما برای رهائی زن، یك بعد جهانی دارد. این چالشی است علیه کل آن سیستم فكری، سیاسی و فرهنگی كه فمینیزمش در مونترال چادر سرش میكند، روز ملی حجاب اعلام می كند و خواهان مسجدسازی میشود و خواهان پیاده شدن قوانین خانواده اسلامی در استان انتاریو کانادا میشود و در انگلیس هم تا همین امروز مریم نمازی دارد بر علیه این ارتجاع ضد زن میجنگد.

ما  در کانادا كاری كردیم كه نخست وزیر لیبرال وقت استان انتاریو  بعد از بیش از یك ماه كمپین قدرتمند علیه دادگاهای شریعه که آنرا هما ارجمند به پیش میبرد بالاخره ناگزیر شد اعلام کند یک کشور یک قانون. آنچه ما در خیابان فریاد میزدیم و پرچم مبارزه مان بود، از زبان یک سیاستمدار لیبرال جاری شد و مجبورش کردیم برگردد به ریشه های لیبرالی و مدرنیستی خودش. جلوی قوانین شریعه و دادگاههای اسلامی در كانادا را گرفتیم، ولی مدارس مذهبی هنوز هست، مدرسه اسلامی دارند، مدرسه كاتولیك دارند، مدرسه یهودی دارند.

سكولاریسم سیصد سال قبل در عصر روشنگری، اعلام کرد مذهب از آموزش و پرورش جدا و  الان رسما چپ ترین لیبرال بورژواها خواهان مدارس اسلامی، یهودی و کاتولیک و غیره هستند. و باز اولین قربانی زن است.

فمینیسم واقعی، فمینیسم سوسیالیستی و پرچم رهایی زنی که طبقه كارگر بلند می كند خصوصیاتی دارد كه از فمینیسم در اوج قدرت خودش در دهه شصت و هفتاد بمراتب  جلوتر است. این خصوصیات  به نظر من بیش از هر جای دیگر در جنبش رهائی زن در ایران نمایندگی میشود.

وقتی یك فنر را فشار میدهید و رهایش می كنید، جای اول خودش نمی ایستد. صدها قدم جلوتر میپرد. وقتی حکومت زن ایرانی را میبرد به قعر بی حقوقی، فكر نكنید به زمان شاه بر میگردد؛ از سوئد جلو میزند. نمونه هایش را سخنرانان دیگر پانل، شیرین و شهلا بیان کردند. زن در ایران طوری رفتار می كند و توقع و خواستهائی را مطرح میکند  كه نه تنها در كشورهای اسلامزده نامتعارف و خارج از نرم است بلكه یک فمینیست پست مدرنیستی حتی در در جامعه خودش هم انتظار ندارد اینطور باشد. جنبش رهائی زن در ایران از نظر زدن به زیر تابوها و مقدسات مذهبی و مردسالارانه، از نظر روابط آزاد جنسی كه خواهان آنست، از نظر ادعایی كه دارد، انتظاری كه دارد، توقعی كه از زندگی دارد در صف مقدم جنبش رهائی زن در دنیا قرار دارد.

اولین خصیصه فمینیسم سوسیالیستی ضدیت با  مذهب است و این مهمترین خصیصه جنبش رهایی زن در ایران است. مذهب در حکومت، زن ستیزی اسلامی را به قانون و به اخلاقیات و تبلیغات رسمی دولتی در جامعه تبدیل کرده است و این  واقعیت به جنبش رهائی زن در ایران یک خصلت عمیق ضد مذهبی داده است. اما زن ستیزی ویژه اسلام نیست. مردهای یهودی در دعاهایشان خدا را شكر می کنند كه  زن آفریده نشده اند، كاتولیك ها زن را ابزار تولید مثل میدانند، و همه مذاهب عقب مانده ترین و ارتجاعی ترین نطرات و قوانین ضد زن را نمایندگی میکنند. مذاهب رایج امروز در عصری از تحجر وعقب ماندگی بشریت ریشه دارند كه زن را برده جنسی و ابزار و کالای جنسی مورد استفاده مرد تلقی میکرده است. ازینرو ضد مذهبی بودن جنبش رهائی زن در همه کشورها مهمترین خصیصه آنست.

 

رهائی زن در ایران در گرو نقد سوسیالیستی مذهب و انقلاب سوسیالیستی است. نمیتواند اینطور نباشد. چه کسی؟ كدام دموکرات، كدام لیبرال، کدام فمینیست، میخواهد دادخواه زنی باشد كه دارد زیر سلطه اسلام له میشود؟ فمینیست لیبرالی که خودش در تورنتو و لندن و استكهلم دارد مسجد سازی می كند، دارد در دفاع از “فرهنگ اسلامی” حجاب سرش می كند، دارد قتلهای ناموسی را چشم پوشی میکند؟ اینها میخواهند مساله زن را حل كنند؟!

 

آقای رضا پهلوی وقتی میخواهد از حقوق زن دفاع کند آنها را به لقب  پرورش دهندگان نسل آتی مفتخر میکند. خانم تاچر هم همین را میگفت، آقای ترامپ همین را میگوید، پاپ اعظم هم همین را میگوید. “بهشت زیر پای مادران است” این تکیه کلام همه مذهبیون و نیروهای راست در دفاع از “مقام شامخ زن” در جامعه است. هر وقت بحران میشود زن را به خانه میفرستند که نسل آتی را پرورش بدهد و وقتی به نیروی كارش احتیاج دارند با نصف حقوق مرد استخدامش كنند. هنوز امر برابری دستمزدها، مزد برابر برای كار برابر یك موضوع حل نشده حتی در جوامع غربی است. از این نقطه نظر هم در یک مقیاس جهان باید گفت جنبش رهایی زن، جنبش نوین رهایی زن، خصلت چپ و سوسیالیستی دارد. رگه هائی از این حرکت را در جهان می بینید. به نظر من  جنبش اعتراض عریان و جنبش فمن نزدیکترین حرکت و رگه های اعتراضی به جنبش رنوین رهائی زن در شرایط امروز هستند.

یک خصلت این حرکتها – فمن و اعتراض عریان – تابو شکنی است. و تابوشکنی، و نه فقط تابوشکنی ضد مذهبی بلکه کلا تابوشکنی ضد مقدسات و اخلاقیات و سنتها و فرهنگ ضد زن، یک امر مهم جنبش رهائی زن است. نود درصد تابوها و مقدسات علیه زن  است، نود درصد اخلاقیات گندیده مبتنی بر تلقی از زن و رفتار با زن بعنوان ناموس، بعنوان کالای جنسی، بعنوان ضعیفه و بعنوان جنس دوم، بعنوان مادر بچه، بعنوان پرورش دهنده نسل آتی، و بعنوان همه چیز بجز انسان برابر و هم ارز با مرد است. یک بعد مهم اخلاقیات مسلط در هر جامعه ای تحقیر و تبعیض علیه زن است. ازینرو تابوشکنی و در افتادن با اخلاقیت مسلط را باید یک خصیصه دیگر  جنبش نوین رهائی زن بحساب آورد.

خصیصه دیگر جنبش نوین رهائی زن جهانشمول بودن است، یونیورسال بودن است. امروز هیچ فمینیستی از حقوق جهانشمول و یکسان زنان در همه کشورها سخن نمیگوید، بخاطر اینکه فمینیسم امروز بر متن و بستر پست مدرنیسم خود را تعریف میکند. پست مدرنیسم بنا به تعریف به جهانی بودن هیچ چیز معتقد نیست، به جهانی بودن آزادی معتقد نیست، به جهانی بودن تمدن معتقد نیست، به جهانی بودن مدنیت معتقد نیست، به پیشروی در تاریخ معتقد نیست، به اینکه یک جوامعی پیشروتر از جوامع دیگر هستند معتقد نیست. میگویند “تمدنهای” مختلفی وجود دارد و همه  تمدنها مساویند. معتقدند فرهنگ نیجریه ای که زن بیوه را جزو املاک پدرشوهر میداند تمدن دیگری است و باید محترم شمرده بشود! کلا نفی جهانی شدن و تمدن و مدنیت جهانی یک پاشنه آشیل بورژوازی امروز است. و در نتیجه  یک اسلحه کارآی جنبش رهائی زن جهانی بودن است. این جنبش میتواند مردم جهان را دور هم جمع میکند چون که تکنولوژی امروز با ماست. اینترنت با ماست، تویتر با ماست. انقلاب مصر جهانی شد، همین الان اخبار هفت تپه جهانی شده، نه بخاطر رسانه های رسمی بلکه بخاطر رسانه هایی که در دست خود مردم است. کلیپ ها را ما از آنجا میگیریم، این کلیپ هایی که در این سمینار دیدید را تلویزیون جمهوری اسلامی پخش نکرده، بی بی سی هم تهیه نکرده، مردم تهیه کردند و منتشر کردند. تکنولوژی جهانی با ماست. این هم یک تناقض دیگر برای پست مدرنیستها! با چنین تکنولوژی جهانی ای فرهنگ محلی و ارزشهای منطقه ای و لوکال را باد میزنند. فرهنگی که روی تکنولوژی ای که همه جهان را به هم پیوند میدهد  سوار میکنند، محلی- منطقه ای است. خیلی جالب است! دوره ای که همه چیز لوکال بود تلویزیون و رادیو و کامپیوتری نبود، بورژوازی ارزش های جهانشمول را داد میزد، اما روزی که تکنولوژی ارتباطی اجازه داده دنیا یک دهکده بشود، همه ارزشها  محلی و لوکال شده است! ادعا میکنند ارزشهای دنیائی که همه با اینترنت به هم وصل شده اند و تلفن موبایل در جیب هر روستایی  است،محلی- منطقه ای است. ظاهرا ارزشها محلی- منطقه ای اند، ولی تکنولوژی و فرهنگ مادی مردم جهانی است! علم و تکنولوژی را نمیشود محلی و نسبی کرد. آخوند که نمیتواند با الاغ رفت و آمد کند و یا زن فمینیست که در همبستگی باز زن اسلامزده چادر سرش میکند نمیتواند برود کنار چشمه آب بیاورد و یا ظرف ها و لباسها را با آب سرد در رودخانه بشوید! ماشین لباسشوئی و رختشویی میخواهد. این را نمیشود محلی- منطقه ای کرد، این جهانی است. ولی وقتی میرسیم به آزادی زن، میگویند هر کس به دین و فرهنگ خودش. روی این تناقض باید بورژوازی را خرد کرد نه تنها در جنبش زن بلکه د رهمه عرصه ها. از کامپیوتر و اینترنت و رادیو تلویزیونیشان استفاده میکنند تا  علم و فرهنگ و فلسفه ای که  به این دستاوردهای مادی جهانی منجر شده را نفی کنند! باید روی این تناقض بورژوازی را کوبید و ما داریم اینکار را میکنیم.

یک شاخص دیگر که سیاسی تر است این است که جنبش رهائی زن باید خود را یک نیروی فعال و تعیین کننده علیه اسلام سیاسی ببیند. امروز آن چه كه بیرق مذهب را در سیاست و در عرصه جنگ طبقاتی، همه جا و نه تنها در خاورمیانه، بلند كرده است، اسلام سیاسی است. و پاشنه آشیل اسلام سیاسی مساله زن است. یک وجه مشترک جریانات مختلف اسلام سیاسی، داعش، جمهوری اسلامی، اردوغان، اسلام “معتدل” روحانی و سروش، مجاهد و دیگر جریانات اسلامی، زن ستیزی همه این نیروها است. باید با پرچم رهائی زن بجنگ اینها رفت و با این پرچم اینها را نقد کرد و کنار زد. جنبش رهائی زن بویژه در شرایط امروز باید یک خصلت رادیکال ضدیت با جنبش اسلام سیاسی و با دولتها و نیروهای فوق ارتجاعی این جنبش در همه جای دنیا داشته باشد.

و بالاخره با توجه به همه ویژگیهائی که توضیح دادم نقد پایه ای نظری و تئوریک  پست مدرنیسم از زاویه مساله زن و بی حقوقی زن یکی از وظایف اصلی جنبش رهائی زن در دوره ما است.

من صحبتم را  با این تمام می کنم که در ایران زنان از بی حقوق ترین ها هستند. کسی که میشنود در جمهوری اسلامی زن حق ندارد حتی بعنوان تماشاچی به ورزشگاه  برود شاید فکر کند ورود به ورزشگاه و امتیازاتی از این قبیل زن ایرانی را راضی خواهد کرد. به نظر من کسی که به این نتیجه میرسد اشتباه میکند. منصور حکمت  میگفت نمیتوانید به مردم کمی آزادی بدهید و راضیشان کنید. مردم همه آزادی را میخواهند. نمیتوانید زن را به دوره شاه برگردانید و بگوئید پیروز شدیم! حالا بجای روز تولد فاطمه زهرا روز کشف حجاب رضاخانی را جشن میگیریم. و در جستجوی مظهر زن آزاد  بجای ١٤٠٠ سال قبل، به ٢٥٠٠ سال قبل برمیگردیم! این دیگر جواب کسی نیست. میخواهم بگویم اینکه زن ایرانی را به قعر بی حقوقی رانده اند، معنایش این نیست که به کم رضایت میدهد بلکه این است که بر میگردد و در اوج آزادی می ایستد. ما همیشه گفته ایم انقلاب ایران ضربه نهائی را به اسلام سیاسی خواهد زد. من اضافه میکنم انقلاب ایران همچنین یک ضربه کاری به بی حقوقی زن در همه دنیا خواهد زد.  خیلی متشکرم.