سازماندهی حزبی در ایران
مقدمه ای بر سازماندهی حزبی در ایران
در ایران هر نوع تشکلی از مردم که از حکومت و حکومتیان مستقل باشد ممنوع است. چه در طول حکومت شاهان و چه در جمهوری اسلامی ممنوع بوده است. به همین دلیل علیرغم مبارزات بی وقفه مردم و فداکاری ها و جانفشانی های زیاد فعالین کارگری، کمونیست ها و آزادیخواهان، تاریخا فرهنگ متشکل شدن و سازمان دادن در ایران ضعیف بوده است. در صد سال گذشته تنها در دوره انقلابات و دوره های بحرانی، انقلاب مشروطه، سالهای ۱۳۲۰ تا ۳۰ و چند سالی در طول دوره انقلاب ۵۷ تا اوایل ۶۰ مردم فرجه یافته اند که تشکل هایی ایجاد کنند. اما این دوره ها زودگذر بوده است و به مجرد تحکیم قدرت مرکزی، این تشکل ها بشدت سرکوب شده و از بین رفته اند و یا به شدت حاشیه ای شده اند و مجال تماس با مردم و جذب نیرو و گردهمایی و ایجاد مکانیزم هایی برای بحث و تبادل نظر و فرهنگ سازی و بروز خلاقیت ها نیافته اند. دهه گذشته اما دوره سر سخت ترین تلاش ها برای متشکل شدن بوده است و علیرغم هر درجه سرکوب و دستگیری فعالین، تشکل هایی ماندگار شده اند و با آمدن مدیای اجتماعی، و روی آوری میلیونی مردم به آن، ابزاری جدید و اشکالی جدید از تشکل، از شبکه های مبارزاتی، از کمپین ها و آکسیون ها شکل گرفته است. این دوره تاریخی مهمی در ایران است.
در ده سال گذشته، دهها تشکل و نهاد بزرگ و کوچک و صدها شبکه توسط کارگران، معلمان، پرستاران، دانشجویان، فعالین حقوق زن، فعالین حقوق کودک، نویسندگان، مدافعین محیط زیست یا دفاع از حیوانات، علیه اعدام، علیه اعتیاد، در زمینه موسیقی، فیلم و هنر و ادبیات و دهها زمینه دیگر بوجود آمده است. هزاران نفر برای ایجاد این تشکل ها پا به میدان مبارزه گذاشته اند. بسیاری از فعالین این عرصه ها در طول سالهای گذشته دستگیر شده یا تحت تعقیب قرار گرفته اند، بعضا کشور را ترک کرده و بسیریا مشمول محرومیت شده اند. علیرغم این، هم تعداد این نوع تشکل ها و هم تعداد فعالینی که از هر فرصتی برای جمع کردن دیگران در یک ظرف مبارزاتی، سیاسی یا فرهنگی، استفاده میکنند، رو به فزونی گذاشته است. این نقطه عطفی در فرهنگ سازمانگرانه در ایران است. یک دستاورد مهم و تاریخی این تلاش ها شکل گیری نسلی از فعالین در عرصه های مختلف است که توان و تجربه سازماندهی بالایی را در خود جمع کرده است و این یکی از منابع تداوم فعالیت سازمانگری در ایران است. با آمدن مدیای اجتماعی اما، مردم ابزار و امکان بسیار مهم و جدیدی یافته اند که به کمک آن ابعاد تلاش برای متشکل شدن بسیار وسیع تر شده و هزاران فعال سیاسی پا به میدان مبارزه، متحد کردن و متشکل شدن گذاشته اند و خلاقیت های تازه ای شروع به شکفتن کرده است. ابتکارات وسیع و جالبی که توسط معلمان در شهرهای مختلف و در شبکه های اجتماعی شکل گرفته است، یک نمونه مهم از روند رو به رشد سازمانیابی در ایران است.
با این فاکتورها سازماندهی حزبی نیز در موقعیت جدیدی قرار گرفته و معنای تازه ای بخود گرفته است. همه عرصه های مبارزاتی اقتصادی، فرهنگی، محیط زیستی و غیره بسیار ارزشمند و حیاتی اند. هر کدام به سهم خود فرهنگ تازه و تجارب تازه ای را ایجاد میکنند، همبستگی بوجود می آورند، هرکدام یک آموزشگاه میشوند و کادر سازمانده و مبلغ تربیت میکنند، روحیه مبارزاتی و آمادگی فعالیت سیاسی را در میان مردم تقویت میکنند و موقعیت را به نفع مردم و به زیان حکومت تغییر میدهند. اما حتی قوی ترین جنبش ها حتی اگر منجر به دستاورد خاص و ارزشمندی هم بشود، بدون تغییرات بنیادی در سیاست و بدون کسب قدرت سیاسی، ناپایدار و شکننده است. حزبی لازم است که مردم را در عرصه مبارزه سیاسی برای سرنگونی و ایجاد تغییرات اساسی در جامعه اعم از اقتصادی یا سیاسی و اجتماعی نمایندگی کند. نمیتوان میدان سیاست را به انواع و اقسام احزاب و جریانات بورژوایی، از نوع ملی اسلامی یا سلطنت طلب و حقوق بشری و غیره سپرد و امیدی به تغییرات اساسی در جامعه داشت. احزاب ملی اسلامی علیرغم هر تفاوتی با هم، در طولانی تر کردن عمر حکومت شریکند و قادر به هیچ تغییر جدی در زندگی زنان، جوانان و توده های کارگر و زحمتکش نیستند. نه چنین رسالتی دارند و نه حتی چنین ادعایی. تنها خاصیت آنها وجود شکاف در حکومت است که فرصت بیشتری برای مبارزه مردم فراهم میکند اما همین شکاف هم به دلیل مبارزات مردم و رادیکالیسم جامعه ایجاد شده است. جریانات سلطنت طلب و احزاب ناسیونالیست ایرانی، کرد و ترک و عرب و غیره نیز نه خواست های مردم را نمایندگی میکنند و نه تقویت کننده مبارزه مردم علیه حکومت هستند. اینها در بهترین حالت مشغول تبلیغات ناسیونالیستی، نژادپرستانه و در انتظار نگهداشتن مردم برای دخالت دولت های غربی هستند. افکار ناسیونالیستی و قوم پرستانه مانند سم عمل میکنند و به درد اتحاد مردم نمیخورند. این نیروها بر شانه های همین جنبش های حق طلبانه تلاش میکنند به قدرت برسند و بساط استثمار و نابرابری و بیحقوقی را ادامه بدهند. بیخود نیست که تمام تلاششان را میکنند که اولا جنبش کارگری و سایر جنبش های حق طلبانه را در چهارچوب محدود و صنفی نگاه دارند و ثانیا مدام مردم را از سوسیالیسم و کمونیسم بترسانند تا جلو رشد آن و تغییرات بنیادی در جامعه را بگیرند. بخش عظیمی از تبلیغات دولت ها، احزاب و رسانه های حاکم، ترساندن مردم از کمونیسم و از احزابی است که تغییرات بنیادی میخواهند. بخش عظیمی از تبلیغات آنها این است که بگویند دنیا همیشه بر همین پاشنه چرخیده است، که برابری و رهایی از استثمار و سرمایه داری اتوپی است. که همیشه اقلیتی باید صاحب امتیازات فراوان اقتصادی و سیاسی باشند و اکثریت کار کنند و استثمار شوند. بخش عظیمی از تبلیغات آنها در کنار نیروهای سرکوبشان این است که مردم را از چنین احزابی دور کنند. بخش عظیمی از تلاش آنها این است که در قالب روشنفکر و روزنامه نگار و حتی بعضا در قالب به ظاهر فعال یا روشنفکر چپ تئوری ببافند که حزب ضرورتی ندارد. اینها همه در هر شکل و قالبی که صورت گیرد بخش مهمی از تبلیغات نیروهای راست جامعه برای حفظ وضع موجود و جلوگیری از روی آوری مردم به این احزاب و انقلاب و تغییرات ریشه ای است. متاسفانه حتی بعضا در میان کارگران مبارز و یا روشنفکران مخالف حکومت کسانی هستند که بدلایل مختلف یا با انگیزه های مختلف، مبلغ همین ایده های دست راستی درمورد تحزب هستند. نه به حزبی می پیوندند و نه قادرند حزبی بسازند و برنامه و سیاست هایش را تدوین کنند و عملا پشت ایده های عقب مانده ای سنگر گرفته اند. همه اینها را باید خنثی کرد و موثرترین راه خنثی کردن این تلاش ها، روی آوری به احزاب چپ، سوسیالیسم و کمونیسم است.
فعالین جوان کارگری
در دهه گذشته و بویژه در سه چهار سال اخیر اعتصابات زیادی در مراکز بزرگ صنعتی سازمان داده شده است. بسیاری از این اعتصابات طولانی مدت بوده و یا مکررا در یک واحد تولیدی رخ داده است. در دل این اعتصابات نسل تازه ای از فعالین و رهبران جوان کارگری به جلو صحنه آمده است که سرمایه بزرگی برای جنبش کارگری محسوب میشود. اینها در حال کسب تجربه هستند تا چم و خم اعتصابات کارگری را بیاموزند و به رهبران مجربی تبدیل شوند. اما صرفنظر از اهمیت اعتصابات و اعتراضات برای خواست های روزمره، آنچه برای کارگران از همه چیز حیاتی تر است، انتخاب حزب سیاسی است. با انتخاب حزب در ابعادی وسیع و توده ای طبقه کارگر چند سر و گردن در جامعه بالا میرود. از طبقه ای که استثمارش میکنند و تکه پاره و بیحقوقش کرده اند، به طبقه ای مدعی کسب قدرت سیاسی و تبدیل شدن به صاحب اصلی جامعه تبدیل میشود. هویت هویت طبقاتی پیدا میکند. سخنگوی سیاسی و سراسری پیدا میکند. پلاتفرم خود را در مقابل جامعه بلند میکند و اقشار مختلف تحت ستم را گرد خود بسیج میکند، ظرفیت های عظیم خود را از جمله برای اعتصاب عمومی آزاد میکند و در سطح بین المللی نمایندگی میشود. و اینها همه به مبارزات همین امروز کارگران نیز قدرت بسیار بیشتری میدهد. اما نسل جوان رهبران کارگری در زمینه انتخاب حزب سیاسی خود و بسط نفوذ این حزب در میان توده های کارگر باید نقشی کلیدی بازی کنند. باید بسرعت با گرایشات مختلف در جنبش کارگری و جنبش های سیاسی مختلف در جامعه و تفاوت عمیق این جنبش ها با هم آشنا شوند. باید بویژه با کمونیسم کارگری و حزب کمونیست کارگری آشنا شوند و تمایزات آن با جنبش ها و احزاب سیاسی دیگر در جامعه را بیاموزند. اینها همانطور که در اعتصابات و اعتراضات روزمره کارگران جای خود را پیدا میکنند، در زمینه آگاهی طبقاتی دادن به توده های وسیع کارگر نیز نقشی کلیدی دارند. محافل مختلف و شبکه های متعدد این کارگران در مراکز و شهرهای مختلف، باید نه تنها محل بحث درمورد اعتصاب و مطالبات فوری و نحوه مقابله با توطئه های کارفرما و دولت و راههای اتحاد و متشکل کردن کارگران باشد بلکه همچنین باید کانون گرم بحث و تبادل نظر درمورد احزاب سیاسی، افق های سیاسی چپ و راست، راه رهایی از سرمایه داری و نحوه متشکل شدن در حزب سیاسی باشد. این طیف باید با حزب کمونیست کارگری پیوند عمیقی برقرار کنند و تنها در این صورت است که طبقه کارگر میتواند تحول عظیمی را به نفع خود و اکثریت جامعه رقم بزند.
قدرت چپ اجتماعی:
مهمترین نقطه قدرت جنبش کمونیسم کارگری این است که امیال و آرزوهاى اکثریت مردم را بدون کم و کاست نمایندگى میکند. اما نیروی این جنبش، به حزب کمونیست کارگری محدود نیست. همانطور که ناسیونالیسم یا لیبرالیسم صرفا به احزاب ناسیونالیست یا لیبرال محدود نیست. کمونیسم کارگری نیروی وسیعی در جامعه است و حزب کمونیست کارگری یکی از سرمایه های مهم آن است. رهبران کارگری نیز، چه نسل جوان چه نسل قبلی و توده وسیع کارگر، اساسا به چپ جامعه تعلق دارند. موقعیت طبقاتی آنها، آنها را دائما در نقطه مقابل طبقه سرمایه دار و دولت قرار میدهد. مزد بیشتر، ساعت کار کمتر، ایمنی محیط کار، بیمه بیکاری و دهها خواست جاری و فوری دیگر در کنار خواست برابری و رفع تبعیض، نابودی استثمار و فقر و نابرابری جزو تعریف این طبقه است. مجبور است هر روز با طبقه سرمایه دار، قوانین حامی آن، ارگانهای دولتی حامی آن و رسانه های حامی آن دست و پنجه نرم کند. این منشاء عظیم قدرت چپ و کمونیسم کارگری است. اما فعالین جنبش های حق طلبانه دیگر اعم از جنبش رهایی زن یا جنبش دفاع از حقوق کودک و فعالین مبارزه با اعتیاد یا محیط زیست و مدافعین حقوق همجنسگرایان و غیره نیز عمدتا نیروی چپ جامعه اند. فعالین جدی و آگاهتر این جنبش ها میدانند که بدون مبارزه با طبقه حاکم تغییر جدی در مطالبات آنها در عرصه ای که فعالیت میکنند ایجاد نمیشود. در عمل با گوشت و پوست میبینند که همه جا منافع جامعه با سد سود و موقعیت طبقه حاکم مواجه میشود. نتیجتا اکثر این فعالین نیز در قطب چپ جامعه، قطب مقابل طبقه سرمایه دار، قرار میگیرند. اینها نیز بالقوه نیروی کمونیسم کارگری هستند. به این معنی کمونیسم کارگری نیروی اجتماعی وسیعی دارد و این یک نقطه قوت بسیار مهم این جنبش است. اما مساله کلیدی این است که این فعالین آگاهانه و سیستماتیک تفاوت جنبش های سیاسی در جامعه را بشناسند و با انتخاب آگاهانه چپ و حزب کمونیست کارگری پیوند خود را با حزب مستحکم کنند. دستشان را در دست حزب قرار بدهند و توان و نفوذ خود را پشتوانه گسترش نفوذ و قدرت تشکیلاتی سازمانی حزب قرار بدهند. خط چپ و برنامه کمونیستی را در عرصه فعالیت خود انتخاب کنند، این برنامه و این حزب را در محافل و شبکه های مبارزاتی خود تبلیغ و تقویت کنند و بدانند که بدون حزب سیاسی در عرصه قدرت سیاسی نمایندگی نمیشوند و تغییرات اساسی به نفع خواست آنها صورت میگیرد.* انترناسیونال ۶۲۲، ٣١ مرداد .
***
بخش دوم: سازماندهی حزبی در ایران قسمت دوم
فعالین اجتماعی جوان:
در قسمت اول بحث گفتم که با آمدن مدیای اجتماعی ابعاد تلاش برای متشکل شدن بسیار وسیع تر شده و هزاران فعال سیاسی، و مشخصا از نسل جوان، پا به میدان مبارزه، متحد کردن و متشکل شدن گذاشته اند و خلاقیت های تازه ای شروع به شکفتن کرده است. نسلی که هر نفرش مانند یک سازمان عمل میکند. مینویسد و تبلیغ میکند، به فعالیت اجتماعی علاقمند است، سازمان میدهد، جواب این و آن را میدهد، کمپین سازمان میدهد، همفکرانش را جمع میکند و بر فضای سیاسی تاثیر میگذارد. اینها نقاط قوت این نسل است. نسل قدیم مدیای اجتماعی نداشت. ابزاری برای فعالیت فردی نداشت. حتی امکان نوشتن و تکثیر یک اطلاعیه ساده را نداشت. باید به گروهی میپیوست تا فعالیتی را شروع کند. در نتیجه خلاقیت های فردی کمتر شکل میگرفت، فرد کمتر صاحب ایده بود و اساسا از گروه و رهبری گروه تغذیه فکری میشد. در کشوری مثل ایران خفقان هم مزید بر علت میشد. به یمن مدیای اجتماعی برقراری خفقان هم حتی در اشکال سابق عملی نیست. اما فعالین نسل جدید هنوز توجهشان به اهمیت یک حزب سیاسی و برنامه و پلاتفرمی که اهداف و مطالبات مردم را توضیح بدهد جلب نشده است و این یک نقطه ضعف مهم است. منظور من در این بحث مشخصا فعالین چپ و کمونیست است. بعدا درمورد چپ و کمونیست منظورم را بیشتر توضیح میدهم. اگر این نیرو به حزبیت روی بیاورد، حزب سیاسی عظیمی، در ابعادی که تاکنون تاریخ سراغ نداشته است، شکل خواهد گرفت. تجربه سیاسی خود این نسل اگر جمعبندی شود و نگاهی به خیزش ها و انقلابات که در سه چهار سال اخیر در کشورهای تونس و مصر و لیبی و سوریه و عراق و همینطور کشورهای غربی اتفاق افتاد، به حد کافی حیاتی بودن یک حزب سیاسی چپ و کمونیست را نشان میدهد. این تحولات، هم پتانسیل عظیم این نسل را نشان میدهد و هم نقطه ضعف کشنده این تحولات یعنی فقدان یک پلاتفرم و یک حزب سیاسی که مردم و خواست هایشان را نمایندگی کند.
اما چرا فعالین جوان به حزبیت بهای کمی میدهند؟
قطعا یکی از دلایل احزاب سنتی چپ موجود هستند. صرفنظر از مسائل ایدئولوژیک و مواضع سیاسی و میزان نفوذ و حضور سیاسی و عرض و طول احزاب و سازمان های موجود، این احزاب بیشتر محافلی ایدئولوژیک و کمتر سیاسی هستند که دخالت در عرصه های مختلف مبارزه را کار خود نمیدانند، به دنیای پیرامون خود بیربط هستند و ساختار تشکیلاتی آنها نیز بر اساس مدل های قدیمی، و در بهترین حالت بر اساس دوره قبل از مدیای اجتماعی، بنا شده است و عملا امکان دخالت چندانی به اعضا و شکوفایی خلاقیت های آنها نمیدهد. حزب کمونیست کارگری در مقابل این نگرش ها و در مقابل «کمونیسم» موجود شکل گرفت. اهدافش، برنامه اش، انسانگرایی اش، آزادیخواهی اش، دخالتگری اش، همه اینها در تمایز با احزاب سنتی و احزاب پرو روس و چین و غیره است، مبانی سازماندهی اش را نیز بر پراتیک متفاوتی گذاشته است که در قسمت بعدی این بحث به آن خواهم پرداخت. اما رسانه های رسمی تصویری از کمونیسم ما به مردم نمیدهند، برعکس بطور روزمره با دادن تصویر از همان کمونیسم جعلی، مشغول سمپاشی علیه کمونیسم نوع ما هستند و در نتیجه یک جنبه مهم از تلاش ما این است که حزب و کمونیسم مان را بیشتر در دسترس مخصوصا اکتیویست های جوان، که آشنایی شان با حزب و کمونیسم ما از قدیمی ها هم بسیار کمتر است، قرار بدهیم. اما دلیل مهم دیگر «جوان بودن» نسل جوان است. منظورم از جوان بودن این است که سالهای زیادی نمیگذرد که این نسل در ابعادی باور نکردنی به فعالیت گسترده اجتماعی و سیاسی روی آورده است. و الحق که در همین دوره کوتاه چنان نیرویی وارد صحنه سیاسی کرده که فضای فعالیت و نحوه فعالیت را تماما دگرگون کرده است. کافی است به نحوه شکل گیری انقلاب مصر و نقش و تاثیر این نیرو یا سال ۸۸ در ایران و جنبش اشغال در غرب نگاهی بیندازیم. اتحادیه های کارگری، سازمان های مدافع حقوق زن و انواع نهادهای قدیمی دیگر و همینطور احزاب چپ در این تحولات نقش حاشیه ای داشتند و نسل جوان بازیگر اصلی صحنه بود. اتفاقاتی که همین الان درعراق میگذرد نیز نمونه دیگری از حضور و توانایی خارق العاده این نسل است.
متشکل نبودن مردم در یک حزب سیاسی با برنامه (یا حداقل یک پلاتفرم از مطالبات اساسی و فوری مردم) باعث شکست انقلابات شد. مردم به وضع موجود نه میگویند و خواهان تغییر میشوند. اما در غیاب اهدافی روشن که جامعه یا بخشی از جامعه حول آن متحد شود، جهت را گم نکند و با عقب نشینی های مقطعی دولت ها و رفرم هایشان دچار تشتت نشود، شکست این انقلابات کار دشواری نیست. و همه این ضعفها را یک حزب سیاسی میتواند رفع کند که اتفاقا اتوریته و هژمونی اش را بخش فعال جامعه و از جمله اکتیویست های جوان پذیرفته باشند. نمیتوان با نیروی پراکنده بدون یک رهبری متمرکز و بدون برنامه و اهداف روشن و تعریف شده که بخشی از جامعه را حول خود جمع کرده باشد به پیروزی رسید. بویژه که طرف مقابل، از دولت تا احزاب ارتجاعی و دست راستی حاضر در صحنه سازمان یا حزب و اهداف روشنی دارند و نهایتا آنها هستند که کنترل اوضاع را بدست میگیرند. دولت ها بدون استثنا، صرفنظر از اینکه مثل کشورهای غربی از احزاب سیاسی باشند یا مثل ایران و عراق و افغانستان بدون تحزب قدرت را در دست گرفته باشند، اما کاملا سازمان یافته هستند. صاحب نیروی سرکوب و جاسوسی، دستگاه عظیم پروپاگاند، قوای سه گانه و صدها نهاد و سازمان هستند، افق های جا افتاده، اهداف روشن و برنامه های خودشان را دارند. با نیروی پراکنده نمیتوان بر چنین نیروی سازمان یافته و با برنامه ای غلبه کرد. بدون یک حزب با برنامه روشن و با نفوذ که به نماینده مردم علیه وضع موجود و نماینده آنها در امر تصرف قدرت سیاسی تبدیل شود، مردم حتی اگر مانند تونس و مصر در ابعاد میلیونی و دهها میلیونی به خیابان بیایند و حکومت را هم سرنگون کنند، باز هم قدرت را احزاب دست راستی، تصرف میکنند. نداشتن یک برنامه روشن هر جریانی را مدام با افت و خیز فکری و سیاسی مواجه میکند. در مقاطع شکست یک خیزش توده ای نیز این برنامه و نقشه روشن است که به یک سازمان یا حزب امکان ادامه حیات میدهد و سر پا نگه میدارد. در غیاب آن، شبکه ها و جمع ها و محافل پراکنده موجود از هم میپاشند و مانند توده های مردم سرخورده شده و برای یک دوره دیگر کنار میروند.
رهبری، برنامه و کسب قدرت سیاسی:
اینها سه فاکتور کلیدی در هر انقلاب و مبارزه سیاسی است. کافی نیست دولت یا جناح هایی از دولت یا احزاب بورژوا، صدای اعتراض ما را بشنوند تا به فکر بهبود وضع موجود باشند. باید آنها را از قدرت بیندازیم و قدرت سیاسی را بگیریم و برنامه خود را پیاده کنیم. مردم مصر و تونس به میدان آمدند اما فاقد حتی یک خواست روشن بعنوان مثال سکولاریسم و جدایی مذهب از دولت، برابری کامل زن و مرد، لغو مجازات اعدام، آزادی های بی قید و شرط سیاسی و یا مطالبات رفاهی اکثریت مردم بودند و رهبری متمرکزی برای پیشبرد این خواست ها نداشتند در نتیجه آماده ترین نیروی حاضر در صحنه یعنی اخوان المسلمین قدرت را گرفت. حزب سیاسی چپی نبود که در عرصه های مختلف مبارزه پلاتفرم روشنی مقابل مردم بگذارد و جنبش ها و حرکت های رادیکال و مستمری حول خواست های مهم مردم شکل بگیرد. فقدان حزب در واقع بیش از هر چیز خودش را در غیاب مبارزات و جنبشهای اجتماعی بر سر مسائل کلیدی آن جامعه نشان میداد. بدنبال سر کار آمدن اخوان المسلمین، ممنتوم انقلاب نخوابید و اینبار ۳۳ میلیون نفر علیه حکومت اخوان المسلمین به میدان آمدند. اما باز هم بخاطر همان ضعف کمر انقلاب شکست و هم حکومتی های مبارک قدرت را گرفتند و بساط سابق را دایر کردند. گروهها و محافل بسیار زیادی در میدان تحریر و در مدیای اجتماعی نقش ایفا کردند و شروع شروع جنبش علیه رژیم مبارک اساسا به فراخوان و همت آنها بود. اما تا زمانی که یک رهبری متمرکز با برنامه و نقشه عمل روشن وجود نداشته باشد، این گروهها و محافل توان رهبری مردم را نخواهد داشت.
رهبری عنصر کلیدی در هر انقلاب است اما رهبری، منظور رهبری چپ است، با برنامه و پلاتفرم روشن و تشخیص درست مساله محوری مبارزه طبقاتی در هر مقطع و طرح پاسخ رادیکال و روشن به آن مساله شکل میگیرد. یک رهبری با برنامه و اهداف روشن که بخشی از مردم به تشخیص سیاسی آن اعتماد کنند و دور آن جمع شوند. یک رهبری که نماینده قاطع “نه” مردم به وضع موجود میشود، مبارزات مردم را از پیچ و خم های مختلف با موفقیت رد میکند و صلاحیت خود را در گرهگاههای سیاسی به مردم نشان میدهد. اینها همه سوالات مهم و اساسی هستند که بر ضرورت یک رهبری با برنامه روشن تاکید میکند. و اگر اکتیویست های جوان به این ضرورت پی ببرند و به اهمیت تحزب و برنامه و پلاتفرم داشتن واقف شوند آنگاه حزب خود را خواهند ساخت و یا به حزبی که اهداف آنها را نمایندگی میکند خواهند پیوست و در چنین صورتی با توجه به نقش تاریخساز آنها که به آن اشاره کردم، بزرگترین و موثرترین حزب سیاسی را شکل خواهند داد. چنین حزبی میتواند ضامن موفقیت در مبارزه و انقلاب، رهبری کردن آن و کسب قدرت سیاسی و موفقیت در اجرای برنامه خود باشد. اما اهمیت حزب فقط برای لحظه انقلاب و پیاده کردن برنامه بعد از کسب قدرت نیست. برای تقویت مبارزه همین امروز مردم، جمع کردن نیرو، تاثیر بر عرصه های مختلف مبارزات جاری، پروراندن کادرهای مبلغ و سازمانده و غلیه بر تاکتیک ها و توطئه های سر راه نیز وجود یک حزب سیاسی حیاتی است.
حزب کمونیست کارگری ملزومات چنین حزبی را دارد و به اهمیت این نیرو واقف است. همچنین واقف است که باید سوخت و ساز درونی خود را با تحولات عصر جدید و نیازهای این دوره مبارزه طبقاتی وفق بدهد و تغییرات لازم را در خود ایجاد کند. سوخت و سازی که امکان بیشترین مداخله را نه تنها برای اعضای جوانی که به حزب میپیوندند بلکه همچنین برای هر دوستدار حزب و حتی طیف وسیع فعالینی که حزبی نیستند اما نقش مهمی در عرصه ها و جنبش های مختلف ایفا میکنند، ایجاد کند.
چپ و کمونیست از نظر ما کیست؟ چه مشخصاتی دارد؟
یک مساله مهم تصویری است که مدیای رسمی و بلندگوهای طبقات حاکم از کمونیسم به جامعه داده است. و فعالین جوان اکثرا هنوز کمونیسم واقعی، کمونیسم کارگری و مارکس را نشناخته اند. کمونیسم دیگری در دسترس آنها قرار گرفته است. کافی است به متونی مانند «تفاوت های ما»، «یک دنیای بهتر» و یا «دمکراسی، تعابیر و واقعیات» دسترسی پیدا کنند تا دیدشان نسبت به کمونیسم عوض شود. ما در ادبیاتمان تصویری غیر ایدئولوژیک از کمونیسم داده ایم که لازم است چند کلمه ای در این مورد صحبت کنم.
«من فکر میکنم ما شانس داریم براى اینکه اکثریت عظیم مردم در جهان کمونیست هستند و خودشان نمیدانند. من فکر میکنم زیپ پوست هر انسان منصفى را باز کنید یک کمونیست بلشویک را میبینید که میخواهد از آن بیرون بیاید. در وجود تک تک ما سوسیالیستهاى پرحرارتى نهفته است که میخواهد از این قالب بیرون بزند. از قالبهایى که هیچکدام از آنها از بدو تولد همراه ما نبودهاند. قالب نژادى، قالب مذهبى، قالب ملى، قالب قومى، قالب سنى، قالب جنسیتى، هیچکدام اینها هویّت ما را در بدو تولّدمان شکل ندادهاند. من معتقدم آن سوسیالیسم درونى ما، آن آدم سوسیالیستى که داخل پوست جلد ماست زیر بار هویّتهایى که در طول زندگیش برایش تراشیده میشود، و هست در فضا، و شما میبینید، و هر روزه آنها را حس میکنید، مدفون است. یکى از کارهایى که یک حزب کمونیستى باید بکند این است که این فضا را کنار بزند و آن آدم سوسیالیستى که در وجود اکثریت ما، لااقل در وجود آن بخشى از ما که آدمهاى منصفى هستیم، را بیرون بیاورد». این گوشه ای از تصویر ما از کمونیسم است که منصور حکمت در سخنرانی اش در استکهلم در سال ۲۰۰۱ مطرح کرد. ما درک ایدئولوژیک از کمونیسم نداریم. کمونیست بودن از نظر ما مقدمتا دانستن تئوری های کمونیستی و تاریخ احزاب کمونیستی نیست یا اینکه چه به سر شوروی و چین آمده است. از نظر ما کمونیست کسی است که این سرنوشت را قبول ندارد و علیه آن مبارزه میکند، آزادی و عدالت میخواهد، حاکمیت یک اقلیت استثمارگر را نمی پذیرد و خوشبختی همه را میخواهد. و این شامل بخش زیادی از مردم میشود. فعالین اجتماعی از نظر پایگاه طبقاتی شان نیز اساسا متعلق به طبقه کارگرند. جوانان کارگرند، دانشجویان و فارغ التحصیلانی هستند که از نظر اقتصادی در رده کارگران هستند و به این معنی بخش اعظم فعالین اجتماعی اجتماعا چپ هستند و در دیدگاه ما به اردوی چپ تعلق دارند.
خلاصه کنم فعالین نسل جوان باید این کمونیسم را بشناسند. به مسلح شدن به اهداف و برنامه اهمیت لازم را بدهند و در این صورت به ضرورت متشکل شدن در یک حزب سیاسی که اهداف آنها را نمایندگی میکند بیشتر پی خواهند برد. تلاش ما این بوده است که این نوع کمونیسم را در دسترس این نسل قرار بدهیم، و همچنان باید حزب و کمونیسم نوع خودمان را به این نسل بشناسانیم، در عین حال سوخت و ساز و مکانیسم های فعالیت و تصمیم گیری را با شرایط کنونی انطباق بدهیم یعنی تغییرات زیادی در ساختار و نحوه فعالیت حزب ایجاد کنیم که امکان مداخله کامل هر فعالی که به حزب جذب میشود فراهم شود. هزاران فعال جوان چپ در ایران و همینطور در خارج کشور در زمینه ها و عرصه های مختلف مشغول فعالیت اند و در صورت جذب آنها به این نوع کمونیسم و درک اهمیت تحزب و برنامه، این نسل قادر خواهد شد نقش تاریخی خود را در تغییر سرنوشت یک جامعه هشتاد میلیونی ایفا کند.ادامه دارد.
اصغر کریمی
مندرج درانترناسیونال ۶۲۳،٧ شهریور ٩٤
***
سازماندهی حزبی در ایران قسمت سوم-قسمت آخر
دوره تدارک تشکیلاتی است
صرفنظر از اینکه در ایران چهار ماه دیگر انقلاب میشود یا چهار سال دیگر، باید ملزومات یک انقلاب مدرن با اهداف و خواست های روشن را ایجاد کنیم. یک رهبری متمرکز، یک حزب سیاسی که از نفوذ سیاسی در میان کارگران و بخش پیشرو جامعه برخوردار باشد و درجه معینی از تشکیلات از ملزومات اصلی این کار است. هزار محفل و شبکه مبارزاتی وجود داشته باشد که وجود دارد، خواست های روشنی درمیان لااقل بخش پیشرو جامعه وجود داشته باشد، که وجود دارد، و هزار جمع و گروه پیشرو در مدیای اجتماعی وجود داشته باشد که دارد، اما بدون یک سازمان رهبری کننده متمرکز یا یک حزب سیاسی رادیکال و شناخته شده و صاحب نفوذ در جامعه بویژه در مراکز مهم کارگری و دانشگاهها، در میان معلمان و در جنبش ها و فعالیت های اجتماعی سیاسی مختلف هیچ خیزش توده ای یا انقلابی به نتیجه دلخواه مردم نخواهد رسید. بحث صرفا سرنگونی حکومت نیست بحث علاوه بر آن شکل دادن به آینده ای است که خوشبختی و رفاه عموم مردم قانون اول آن باشد.
آیا چنین حزبی وجود دارد؟ آیا بخش پیشرو جنبش کارگری و اکتیویست های جوان این حزب را میشناسند؟ آیا اساسا در این صورت مساله، یعنی درمورد نیاز حیاتی به یک حزب رادیکال، شریک هستند؟
این حزب، حزب کمونیست کارگری، وجود دارد. اهداف این حزب و مطالبات فوری و مهم مردم، در برنامه این حزب تدوین شده است و حول بسیاری از آنها مبارزات زیادی صورت گرفته و برخی از آنها به مطالبه بخش پیشرو جامعه تبدیل شده است. بسیار رادیکال، دقیق و همه جانبه در عین حال زمینی و قابل تحقق. در مقایسه با برنامه هر حزب سیاسی دیگری این برنامه چند سر و گردن بالاتر است. حزب کمونیست کارگری در عین حال تاریخ بسیار روشنی از مبارزه مستمر، وسیع و موثر در عرصه های متعدد، سازش ناپذیری با حکومت و جناح های مختلف آن، با مذهب، با بیحقوقی های مردم، با تابوها، با اخلاقیات و سنت های عقب مانده و با اپوزیسیون های سازشکار و عقب مانده داشته است. این یک نقطه قوت بسیار مهم حزب است. بدلیل سالها فعالیت گسترده در خارج کشور، تلویزیون ۲۴ ساعته در طول یازده سال گذشته، چهره های شناخته شده و کمپین های بزرگ، بدرجات در ایران شناخته شده است. در زمینه های متعددی فرهنگ سیاسی بالایی را در جامعه جا انداخته و بدرجات فضای اپوزیسیون را تغییر داده است. برنامه داشتن و اهمیت داشتن برنامه و مطالبه را در ایران در بخش قابل توجهی از فعالین جنبش کارگری و بخش پیشرو جامعه جا انداخته است. سنت هایی را در بخش پیشرو جنبش کارگری، علیرغم هر اختلافی که بخشی از آنها با حزب داشته باشند، تثبیت کرده است و بویژه در جنبش کارگری حزب و بسیاری از مباحثش شناخته شده است. همینطور در کردستان حزبی کاملا شناخته شده است. اینها از جمله نقاط قوت مهم حزب است. باید آنرا هرچه بیشتر تقویت کرد.
آیا حزب کمونیست کارگری نفوذ کافی در جامعه و در میان فعالین عرصه ها و جنبش های مختلف حق طلبانه دارد؟
پاسخ به این سوال سرراست نیست. حزب کمونیست کارگری حزبی کم و بیش شناخته شده است. بدلیل سابقه فعالیت، ابعاد فعالیت، چهره های شناخته شده و تلویزیون ۲۴ ساعته و بدلیل حرفهای خلاف جریان و عمیق و رادیکالش برای بسیاری از مردم شناخته شده و محبوب است. در جنبش کارگری شناخته شده است. اما بخش قابل توجهی از اکتیویست های نسل جوان که نقش فعالی در شرایط کنونی ایفا میکنند، تصویر درستی از کمونیسم این حزب، از کمونیسم مارکس و کمونیسم کارگری ندارند. تصویر دیگری توسط مدیای حاکم به آنها داده شده که باید عوض شود تا روایتی که از حزب شنیده اند و تلقی شان از حزب عوض شود. در این صورت است که میتوان از نفوذ حزب در این طیف صحبت کرد. لازمه اینکار فقط گذشت زمان یا فعالیت گسترده تر حزب نیست. نحوه فعالیت، زبان تبلیغی حزب، ویترین های حزب، عرض و طول حضور حزب در مدیای اجتماعی و بویژه شبکه های اجتماعی، تشخیص و پرداختن به موضوعات مورد علاقه اکتیویست ها، نقد هرروزه و دائمی جنبش های راست، ناسیونالیست و ملی اسلامی، تعداد چهره های شناخته شده حزب، پروژه های تازه و در عین حال جذاب، ساختارهای حزبی که توان دخیل کردن فعالین در سوخت و ساز خود را داشته باشد و امکانات حزب باید تغییر کند تا تلقی اکتیویست های جوان و فعالین جنبش های اجتماعی نسبت حزب عوض شود. این تغییرات لازم است تا تعداد بیشتری از دوست و دشمن به حزب توجه کنند، عده بیشتری به حزب سمپاتی پیدا کنند، حزب را قبل از هرچیز و صرفنظر از هر اختلافی سازمان مناسبی برای بحث و تبادل نظر ببینند، به رفتارش اعتماد کنند، مباحثش را راهگشا ببینند، در شاهراه های اصلی سیاست و نه در حاشیه ها ببینند، اعتماد بنفس را در رهبری اش ببینند و به آن امید ببندند. این به حضور ملموس حزب در مناطق جغرافیایی و سیاسی مختلف که شرط لازم قدرتمند شدن حزب است کمک میکند. ضرورت این تغییرات از مباحث جاری حزب است. به درجه ای که این تغییرات انجام شود، ایمیج تازه ای از حزب به جامعه میدهد، و بیش از هر بحثی به تغییر نگرش اکتیویست های جامعه برای درک ضرورت حزب نیز، که یک مانع مهم امروز در جامعه ایران، است کمک میکند.
این تغییرات در حزب اساسا کار رهبری حزب و کاری در درجه اول سیاسی است اما بخش مهمی از تلاش برای عوض کردن تلقی اکتیویست های نسل جوان نسبت به حزب و جلب اعتماد آنها به حزب، کاری میدانی و کار تشکیلات حزب در داخل کشور است.
در میان اقداماتی که اسم بردم، حضور مادی حزب در ایران، جغرافیایی و سیاسی، یعنی شکل دادن به یک تشکیلات وسیع و قوام یافته حزبی و دخالتگر در حرکت های اعتراضی در ایران و حضور مادی آن یعنی مردم رد پای حزب، شعارها و اعلامیه هایش را ببینند، حرفهایش را اینجا و آنجا حتی بدون ذکر نام حزب بشنوند و از نزدیک با فعالینش آشنا شوند، مهمترین فاکتور برای پیشروی جامعه در مبارزات امروز و آمادگی در جریان انقلاب آتی است. حزب کادرهای بسیار ورزیده و با کالیبر بالایی در ایران دارد که میتوانند نقش مهمی در تسریع این روند داشته باشند و با حوصله با فعالین جوان کارگری و فعالین اجتماعی رادیکال برای دادن تصویر درست از حزب و کمونیسم حزب و جا انداختن اهمیت حزب در میان آنها کار کنند.
اما ملزومات یک تشکیلات وسیع و قوام گرفته حزبی چیست؟
داشتن کادرها و فعالین مسلط به متد، اهداف و سیاست های حزب و نیز مسلط به پراتیک اجتماعی و حزبی در عرصه های مختلف مبارزاتی، در مراکز کارگری، دانشگاهها، در میان معلمان و در مدیای اجتماعی و شبکه های مبارزاتی کلید اصلی قضیه است. در جامعه ایران تحرک سیاسی- مبارزاتی، نارضایتی در زمینه های مختلف اقتصادی و سیاسی، بی دینی و تنفر از مذهب و قوانین مذهبی و خواست سرنگونی بالاست و این فعالیت کمونیستی و حزبی را بسیار ساده تر کرده است. حزب و کادرهایش باید بر متن این زمینه های اجتماعی، با حضور فعال در عرصه های مختلف مبارزه مردم اعم از جنبش کارگری یا جنبش وسیع ضد مذهبی، علیه حجاب و علیه اعدام، یا جنبش رهایی از فرهنگ عقب مانده و اسلام زده و سنتی و ضد زن و یا مبارزه برای رفاه و امنیت اجتماعی، به پیشروی این عرصه ها و رادیکال نگهداشتن این عرصه ها کمک کنند. بر متن حضور در مبارزات اجتماعی در عرصه ها و زمینه های مختلف است که هم این مبارزات تعمیق و خودآگاه تر میشود و هم حزب زمینه رشد می یابد. بعنوان مثال در ایران یک جنبش اجتماعی وسیع علیه مذهب جریان دارد و این یک حرکت سیاسی علیه حکومت و بنیادهای فکری و ایدئولوژیک آن است. حزب کمونیست کارگری نیز یک حزب افراطی ضد مذهب است. فعال حزب باید در این جنبش و فعل و انفعالات آن فعال باشد، در محافل ضد مذهبی شرکت کند و یا خود چنین محافل و جمع هایی در محیط زندگی خود و یا در مدیای اجتماعی و شبکه های اجتماعی ایجاد کند، نقد طبقاتی از مذهب و ریشه های طبقاتی دوام مذهب، را گسترش بدهد و با تبلیغات ناسیونالیستی و راسیستی ضد عرب در این عرصه مقابله کند، تا اولا این جنبش به یک نگرش عمیق، رادیکال و طبقاتی مجهز شود و ثانیا و در بطن این فعالیت مبارزین واقعی ضد مذهب را به ضرورت خلع ید از بورژوازی و ضرورت رشد جنبش سوسیالیستی هدایت کند و به حزب جذب کند. عرصه آزادی زن مثال دیگری است که یک عرصه مهم مبارزاتی امروز زنان و بطور کلی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی و مذهب و قوانین آن است. کادر یا فعال حزب باید عمیقا در این مبارزه درگیر باشد، ریشه های بورژوایی ستمکشی زن و دوام این ستمکشی را هر جا که میتواند گسترش بدهد، خود فعالانه درگیر این مبارزه باشد، در تحرکات سیاسی و اجتماعی در این زمینه دخیل باشد و مبارزان واقعی نفی بیحقوقی زن و نابرابری های اجتماعی را به کمونیسم و حزب جلب کند.
در عرصه جنبش کارگری و محیط زیست و حقوق کودک هم عینا همین متد باید بر کار فعال حزب ناظر باشد. اکتیویست های زیادی در این عرصه ها فعالند و تمایلات آزادیخواهانه دارند، بالقوه اینها نیروی حزب هستند و گوشه ای از مطالبات حزب را پیش میبرند و این زمینه را دارند که جذب حزب شوند. اما کادر حزب باید تلاش کند این تمایل اولیه را به درکی کمونیستی برساند و از آنها یک کمونیست شکل بدهد. کمونیستی که هم به حزب و یک جمع حزبی وارد میشود و هم در عرصه اجتماعی مبارزاتی که حضور دارد، نقشی متحدکننده تر، پخته تر، عمیق تر، پیگیرتر، سازش ناپذیرتر و موثرتری ایفا میکند و بیشتر مورد اتکای همرزمان خود میشود. به این معنی با شکل گرفتن هر کمونیستی هم حزب تقویت میشود و هم باید عرصه مبارزاتی که در آن حضور دارد تقویت شود. این با درک مکانیکی از عضوگیری و فعالیت حزبی و کمونیستی اساسا متفاوت است. حزب ما بر خلاف چپ سنتی، بر خلاف کمونیسم بورژوایی و اردوگاهی، همه این عرصه های مبارزاتی را، صرفنظر از اینکه در میان آنها عضوگیری کند یا نه، عرصه های فعالیت خود میداند، برای آنها اصالت قائل است، آنها را بخشی از پویایی جامعه میداند، برایشان ارزش قائل است و تقویت و تعمیق آنها را وظیفه خود میداند. هر فعال این عرصه ها باید رفقای ما را مبارزان صمیمی این عرصه ها ببیند تا به آنها اعتماد و اتکا کند و به بقیه حرفهایشان هم گوش بدهد. فعالیت یک عضو یا کادر حزب در این عرصه ها باید قبل از هرچیز به اتحاد بیشتر در آن عرصه و تقویت آن منجر شود. برخورد سیاسی و غیر ایدئولوژیک، تشخیص شرایط و توازن قوا، تشخیص تاکتیک های درست، دست گذاشتن روی موضوعات مناسب، جلب اعتماد مخاطبینی که مد نظر این عرصه است لازمه موفقیت است. با چنین جمعی و با همکاری و همفکری، وظایفی که اینجا برشمرده شد با سهولت بیشتری عملی میشود. جذب مستعدترین همکاران به حزب تسهیل میشود و بویژه اگر موفق به جذب رهبران و اتوریته های این عرصه یا محل کار بشوید، موفقیت بزرگی کسب کرده اید. باز هم باید تاکید کرد که اولین فاکتور در موفقیت این است که با حضور شما و پیشنهادات شما این عرصه از مبارزه تقویت شود. اگر رفتار شما به چنین هدفی نرسد نقض غرض است.
تئوری های و برنامه های ما از این طریق، یعنی از طریق یک فعالیت سیاسی، توده ای میشود نه از طریق ترویج. از طریق حضور داشتن و نفوذ سیاسی در حرکت ها و جنبش های اجتماعی مختلف و بطور کلی بر متن یک مبارزه سیاسی زنده میتواند به سرعت توده ای شود و به یک نیرو تبدیل شود. ما نیاز مبرم داریم که تئوری ها و نظریات مان را توده گیر کنیم اما روشن است که این با کلاس های ترویجی عملی نیست. باید جنبش کمونیسم کارگری را جلو جامعه بگذاریم، باید در عرصه های مختلف مبارزه حضور فعال داشته باشیم و سنت های خودمان را، که به نفع این عرصه های مبارزاتی نیز هست، جا بیندازیم. سنت های ما، از جا افتادن مطالبات تا خط عدم سازش با هیچ جناحی از حکومت، از فعالیت علنی تا جایی که عملی است و در عین حال توهم ایجاد نکردن به هیچ مقام و ارگان و دار و دسته حکومتی، از پلتیک نزدن تا حقیقت گویی و همه حرفمان را زدن، اینها باید به سنت های حاکم در جنبش های مختلف اجتماعی تبدیل شود، همه جا مدافعینی داشته باشد و به یک فرهنگ مسلط تبدیل شود.
علیرغم همه تبلیغات ضد کمونیستی، اگر به این شیوه کار کنیم گوش شنوا هم برای پی بردن به حرف ها و ایده های کمونیستی ما، کمونیسم انسانی و کارگری مارکس و جذب شدن به آن، زیاد است. مساله وجود مبلغان زمینی و مسلط است. تشویق به کار تشکیلاتی و سازمان یافته در میان انبوه مردم ناراضی از اوضاع و در عین حال مطلع از دنیا واقعا گیرایی دارد اما اینهم به وجود کادرهایی که به چم و خم کار سازماندهی مسلط اند گره خورده است. جامعه تشنه حرف های رادیکال است و حزب ما و کمونیسم ما بیش از هر حزب و مکتب و تفکر دیگری با منافع اکثریت جامعه خوانایی دارد. بنابراین میماند راه و روش فعالیت ما و توانایی آنها در تبلیغ وسازمانگری. در سطور فوق یکی از مهمترین ارکان فعالیت هر فعال حزبی را توضیح دادم. اما فعالیت حزبی رکن مهم دیگری هم دارد و آن ایجاد و توسعه سازمان حزب است.
وظایف اعضا و کادرها:
در یک سطح کلی وظایف اعضا و کادرهای حزب را میتوان به وظایف سیاسی و تشکیلاتی تقسیم کرد. در بعد سیاسی، تاثیر بر فضای پیرامونی و محیط کار و زندگی، در مدیای اجتماعی و شبکه های اجتماعی، تقویت دیدگاه ها و مطالبات کمونیستی در جامعه و تاثیرگذاری در عرصه های فعالیت اجتماعی، که فوقا توضیح دادم، را میتوان بعنوان محورهای اصلی فعالیت سیاسی اعضا و کادرهای حزب برشمرد. فرض ما این است که با حضور یک عضو و فعال حزب بعنوان یک کمونیست، در یک خانواده، یا در جمع دوستان و همکاران، بسرعت فضای آنها باید به فضایی انسانی تر، متحدتر، مدرن تر، برابرتر، آگاه تر و امیدوارتر تبدیل شود. در محیط کار نیز انتظار میرود که با حضور یک فعال کمونیست و با ایجاد رفاقت عمیق با همکاران، به اتوریته معنوی آنها و رهبر اعتراضات آنها تبدیل شود، اتحاد و اعتماد بنفس ایجاد کند، رابطه محکمی با سایر فعالین برقرار کند و همراه با آنها همکاران را در ظرف های لازم متشکل کند و همبستگی و آگاهی طبقاتی را افزایش دهد. در مدیای اجتماعی نیز همین نوع تاثیرگذاری لازمه و نقطه شروع فعالیت یک فعال حزب است. و این بستر مناسب برای نزدیک کردن مستعدترین ها به کمونیسم و حزب است.
اینجا تاکید را بویژه باید بر تحکیم رابطه با فعالین عرصه ها و جبهه های مبارزاتی مختلف و جذب آنها گذاشت. گفتم که عرصه های مبارزاتی مختلفی، جنبش ها و حرکت های سیاسی اجتماعی مهمی در جامعه ایران شکل گرفته است. در این عرصه ها فعالین موثری حضور دارند، یعنی قشری پیشرو که خود تجربه متشکل کردن، رهبری کردن و آگاهگری دارند. اینها سر گل های جامعه اند. نقش مهمی در گسترش فضای اعتراضی و متحد و کار سازماندهی دارند. این تیپ فعالین بوفور در مدیای اجتماعی هم هستند و اصلا بخش قابل توجهی از فعالیت شان را از طریق همین مدیای اجتماعی و شبکه های اجتماعی انجام میدهند. تحکیم رابطه با آنها و جلب آنها به اهداف و سیاست های کمونیستی مهمترین بخش فعالیت یک عضو و کادر حزب است. و با جذب آنها به حزب جمع حزبی را باید شکل داد و تحکیم کرد. و این رکن دوم فعالیت است. روشن است که یک جمع حزبی کارهای خاص خود را دارد. تقسیم کار و ارتباط گیری با رهبری حزب و مشخصا با کمیته سازمانده حزب در خارج کشور، تبادل نظر و همفکری و شنیدن تاکیدات و توصیه ها و انتقال تجارب و غیره. بعبارتی یک عضو و کادر حزب باید خود را تکثیر کند و از فرد به یک جمع حزبی تبدیل شود. با شکل گیری یک جمع حزبی در یک کارخانه یا دانشگاه، در یک محله و یا در یک عرصه مبارزاتی، کار شما در ابعادی وسیعتر گسترش می یابد و قدرت تاثیرگذاری بر عرصه های مبارزاتی و دامنه تاثیر فکری بر محیط پیرامونی و قدرت شما در جذب افراد به حزب بیشتر میشود.
روشن است که در عمل شما به موانع و مشکلات متعددی برخورد میکنید، کار همیشه مطابق آرزوهای شما پیش نمیرود، موانع امنیتی پیش میاید، معضلات روزمره زندگی هم خود عامل بازدارنده مهمی مقابل شما است. با اینهمه این مسیری است که باید طی شود.
کادر کیست و چگونه پرورش داده میشود؟
اجازه بدهید به مساله کادر برگردیم. یک سوال مهم این است که کادر کیست و چگونه و در چه پروسه ای کادر ایجاد میشود. کادر حزب مبانی نظری مارکسیسم و حزب، اسناد برنامه ای و مواضع سیاسی و سازمانی حزب را میداند، تفاوت حزب و جنبش کمونیسم کارگری با جنبش های سیاسی بورژوایی را بخوبی تشخیص میدهد، بر جنبه های عملی و سازمانی نیز اشراف دارد و بویژه و قبل از هرچیز تعهد بالایی نسبت به حزب دارد و به موازین و پرنسیپ های حزب کاملا پایبند است. کادر تمامیت حزب را نمایندگی میکند یا بعبارتی کل نقشه را دارد نه صرفا عرصه خاصی را. کادرها در واقع استخوانبندی اصلی یک حزب را تشکیل میدهند. در نهادها و تشکل های غیر حزبی نیز کادرهای آن حرکت استخوانبندی آنرا تشکیل میدهند. خط و جهت آنرا نگه میدارند. در هر فعالیتی و صرفنظر از هر اختلاف نظر موردی که پیش میاید، منافع حزب یا تشکلی که عضو آن هستند را قبل از هرچیز مد نظر دارند. مطالعه عمیق مارکسیسم و ادبیات حزب حیاتی است اما کادر صرفا با مطالعه شکل نمیگیرد. کادر معمولا محصول از یک سو آگاهی و مطالعه و درک عمیق از یک حزب (یا یک تشکل) و از سوی دیگر محصول تجربه عملی است و در کوران مبارزه و جدل فکری و سیاسی شکل میگیرد. روشن است که هر تشکل حزبی و غیر حزبی به درجه ای که از این نوع اعضای متعهد، مسلط و با تجربه داشته باشد به همان اندازه قدرت جذب اعضای بیشتر، و قدرت سیاسی و مبارزاتی بیشتر و نفوذ و تاثیرگذاری بیشتری در جامعه خواهد داشت. کادرها نقش مهمی در حفظ اتحاد درونی و جلب احترام و اعتماد مردم نسبت به حزب یا تشکل غیر حزبی دارند.
هر عضوی بطور واقعی پتانسیل اینرا دارد که در سطح کادر ایفای نقش کند. لازمه اش آمادگی و تمایل و اراده مبارزاتی او است. و تاکید من به همه اعضای حزب این است که تلاش کنند در سطح کادر نقش بازی کنند و به اعضای حول و حوش خود در همین راستا کمک کنند. این یکی از مهمترین ملزومات گسترش نفوذ حزب و تشکیلات حزب و رادیکالیزه کردن هر چه بیشتر مبارزات کارگری و توده ای است. مطالعه کنید و ادبیات حزب را هرچه بیشتر در دسترس دیگران قرار بدهید. فوت و فن کار اجتماعی در عرصه ای که فعال آن هستید را هرچه بهتر یاد فراگیرید و به چهره فعال و توانای آن عرصه تبدیل شوید. در شبکه های اجتماعی عضو شوید یا این شبکه ها را ایجاد کنید و حضور فعال داشته باشید. فعالین کارگری را تشویق کنید که مانند معلمان فعالانه در شبکه های اجتماعی حضور داشته باشند و زمینه یک فعالیت سراسری و جنب و جوش فکری سیاسی مبارزاتی را فراهم کنند.
صحبت من خطاب به فعالین و رهبران جوان کارگری و اکتیویست های اجتماعی این است که این حزب شما است. آرزوها و خواست های شما را دنبال میکند. صرفنظر از اینکه عضو حزب هستید یا نه و صرفنظر از اینکه کاملا این حزب و اهداف و فعالیت هایش باب طبع شما هست یا نه، این حزب به شما تعلق دارد و ایده ها و آرمان های انسانی شما را در جامعه تقویت میکند و موانع فکری ایدئولوژیک در مقابل شما را تضعیف میکند. به این حزب بعنوان یک تشکل سیاسی رادیکال و سازنده اعتماد کنید، رابطه بگیرید، تبادل نظر کنید، ایده هایتان را درمورد عرصه های فعالیت خود و یا در جهت بهبود فعالیت حزب با حزب در میان بگذارید. انتقاداتتان را به ما بگویید. بویژه سعی کنید برای شناخت از این حزب نه به شنیده ها بلکه به اسناد واقعی خود این حزب و به پراتیک روزانه آن مراجعه کنید و ادبیاتش را مطالعه کنید.
بعنوان جمعبندی تاکید میکنم که صرفنظر از اینکه انقلاب کی از راه میرسد، قطب چپ را باید منسجم و تقویت کنیم تا در تحولات آتی، در انقلاب آتی، قطب چپ و کمونیستی نقش اول را بازی کند. اما این هدف بدون تدارک تشکیلاتی عملی نمیشود. دوره قوام دادن به یک سازمان حزبی در داخل کشور است. دوره اوجگیری مبارزه سیاسی و روی آوری وسیع مردم به احزاب سیاسی فرامیرسد. مهم این است که ملزومات جذب این نیروی وسیع را از همین الان فراهم کرده باشیم. بنیه تشکیلاتی و کادری حزب را شکل داده باشیم تا در آن دوره بسرعت شاخه هایمان را در هر کارخانه و دانشگاهی، در هر مدرسه و محله ای و در هر حرکت اعتراضی گسترش بدهیم و به یک حزب توده ای قدرتمند برای رهبری یک انقلاب عظیم توده ای آماده کنیم.
اصغر کریمی، مندرج درانترناسیونال ۶۲۴