حزب کمونیست کارگری ایران، ردبول زندگیمه!
دیروز یکی بهم می گفت تو زیادی خوشبینی! من واقعیت رو می بینم اما تو خیالبافی می کنی اگه می گی امیدی به تغییر و بهبود اوضاع است و امروز و فرداست که بتونیم درو باز کنیمو و دنیای بهترو بیاریم. از رویا بیا بیرون!
مهر سال۸۷ بود که در جایی مهمان بودیم دوستی فرکانس یک کانال را بهم داد و گفت برو این کانالو پیدا کن حرفهای خوبی می زنند. منهم چنین کردم و مشغله ی هر شبم شد نشستن پای حرفهای این کانال. اوایل حرفهایشان برایم جدید و نو بود. آنزمان عرق ناسیونالیستیم بالا بود و خوشم می آمد وقتی از خاک، وطن و نژاد پاک آریایی حرف می زدند!
هرشب ساعت ۱۰ می نشستم پای برنامه تا هر وقت که خوابم می برد. قبل از شروع این برنامه گاها یک خانم موفرفری صحبت می کرد بدون اینکه به حرفهایی که زده میشد گوش بدم منتظر سرانجام برنامه ها بودم.
یک ماهی گذشت و هر روز حس می کردم این حرفها به زندگی من بی ربطه. اگه بدنبال دوای درد زندگیم هستم، مهم خاک پاک ایران است! خلاصه دیگه آخری ها کم و بیش کانالو رد می کردم. تا اینکه آذر همان سال به جشن تولدی دعوت شدم عجیب ترین جشن تولد زندگیم تا آنزمان! روی کیک نوشته بودند: WPI که بعد متوجه شدم مربوط به همان کانال هست. موقع گذاشتن شمعها روی کیک یواشکی درگوش اون دوستی که کانالو معرفی کرده بود گفتم: این کانال خیلی هم جالب نیست. بنظرت یک کمی حرفاشون بی ربط به زندگیمون نیست؟! تعجب کرد و بعد از کمی سوال و جواب که بین منو و اون ردوبدل شد به شوخی و با خنده آروم با دستش زد به بازوم و گفت یعنی الان تو یک ماهه به حرفای شهرام همایون گوش میدی؟! (آنزمان کانال یک از کانال جدید برای چند ساعت برنامه خریده بود) و من در آن جشن که برای تولد حزب کمونیست کارگری بود حرفهای جدیدی شنیدم و بعد از اون پای کانال جدید نشستم و به راستی حرفهای دلم و شاید بهتر است بگویم حرفهای دل مردم را از این کانال شنیدم و تازه فهمیدم اون خانم موفرفری هم همین شهلای خودمان بوده که از دردهای ما مردم حرف میزد.
از آنزمان به بعد فصل جدیدی در زندگیم باز شد. فصلی که آگاهی، حرکت رو به جلو،امید به آینده و ممکن بودن یک زندگی بهتر از ویژگی هاشه و فصلی که گرماش خیلی زود سرمای فصلهای سرد زندگیمو معتدل کرد. گرمایی که عزت نفس، اراده، مهم بودن و تاثیر گذار بودنم که هر روز زیر پای جمهوری اسلامی له می شد را زنده کرد و به حرکت درآورد و در دنیایی پر از انسانیت و آدمهای شریف رو بروم باز کرد. به این باور رسیدم که امکان آوردن این دنیا هست فقط کافیه اراده جمعی آدما برای یه زندگی بهتر توی یک رودخونه بریزه و آنچنان خروشان و قوی بشه که دنیا رو از اساس تغییر بده. به این باور هم رسیدم که وسیله ممکن شدن این تغییر، حزب کمونیست کارگری است و از آن زمان به بعد، از حرکت نایستادم و هر روز با کمک دوستان و حزب عرصه های بیشتری را در مبارزه با جمهوری اسلامی و آوردن دنیای بهتر پیدا کردیم.
به امید دنیای بهتر،حزب کمونیست کارگری ایران، تولدت مبارک!
لیلا از ایران
آبان ١٣٩٢